میروی اما نگاهم سمت در شد باید بیایی
بار دیگر قلب این محنون را شاید بخواهی
قاب عکست روی دیوار است و من خیره به اونم
عشق تو خورده گره بر تاروپود و قلب و جانم
من برای دیدنت گریان و زارم من بیمارم
من به چشمان تو باز وابستگی دارم
تو نباشی من زدوری خستگی دارم
برگرد پیش من یارم بیمارم
از کنار قلب من جایی نرو می میرم
این زبانم لکنت بی من نرو میگیرد
دست سرد من خسته با تو گرم است
قطره قطره اشکم ریخت اشک شرم است
من برای دیدنت بیقرارم من بیمارم
میروی اما نگاهم سمت در شد باید بیایی
بار دیگر قلب این محنون را شاید بخواهی
قاب عکست روی دیوار است و من خیره به اونم
عشق تو خورده گره بر تاروپود و قلب و جانم
من برای دیدنت گریان و زارم من بیمارم
من به چشمان تو باز وابستگی دارم
تو نباشی من زدوری خستگی دارم
برگرد پیش من یارم بیمارم
از کنار قلب من جایی نرو می میرم
برگرد پیش من یارم بیمارم
از کنار قلب من جایی نرو می میرم
این زبانم لکنت بی من نرو میگیرد
دست سرد من خسته با تو گرم است
قطره قطره اشکم ریخت اشک شرم است
من برای دیدنت بیقرارم من بیمارم
میروی اما نگاهم سمت در شد باید بیایی
بار دیگر قلب این محنون را شاید بخواهی
قاب عکست روی دیوار است و من خیره به اونم
عشق تو خورده گره بر تاروپود و قلب و جانم
من برای دیدنت گریان و زارم من بیمارم
من به چشمان تو باز وابستگی دارم
تو نباشی من زدوری خستگی دارم
برگرد پیش من یارم بیمارم
نظر خود را بنویسید